شرشری بارون
ارسال شده در
88/8/26:: 3:3 عصر
توسط حسن باباپور
سرما به پیشوازی زمستون می یــــاد
سر تا ســــری محله بارون می یـاد
دیواری خونه یواش یواش خیس می شد
شرشری بارون از تو نودون* می یـاد
کف می زنن* درختــا بــا رقــصی بــاد
چــنقذه* امرو بـــادا تیفــون* می یــاد
یه گربه خــاکی می پــــرد تو خونـــه
ننم می گــد حکمنی* مهمــون می یـاد
بهش می گـــم چنقذه ســـاده ی ننــه*
کی شــومیه* از خونــه بیرون می یاد
امـــا اونــی کــه الای تصــدقش شم
اگـه بیــاد تو تنی مــن جون می یـاد
رویی درختـــا اینقـــذه پــــر نـگو
اوی غِلاغه* بوگو بیبینـم اون می یـاد
غِلاغه می گد این چیزا کشکس عامو
به فکری نون باش که زمسون می یاد.
کلمات کلیدی :
» نظر